لعنت به تو...
به تو که دوست داشتنی ترین برای منی
لعنت به دلم...
که زبان سردت را نمیفهد...
تا میخواهم از تو دل بکنم صبر می آید.
چقدر این عطسه ها را دوست دارم........
می دونی بعضی چیزا لیاقت می خواد
وقتی دستشو بگیری و بهش بگی دوسش داری
با اینکه می دونه تا حالا به هیچ پسری اجازه ندادی بهت دستش بخوره
بگه اگه واسه ی منی بهم نشون بده...
گفتم که بعضی چیزا لیاقت می خواد
مثل وقتایی که تو بغلت می خواستم آروم بشم با حرفات با طعنه هات
دلمو می شکستی
ته این دوست داشتنا ی تو هیچی نبود...
ولی موندم،
تا بهت
ثابت
کنم بعضی چیزا مثل
داشتن من
لیاقت می خواد
که تو یه ذره هم نداشتی....
من همون جزیره بودم..خاکی و صمیمی و گرم.. واسه عشق بازیه موجا،، قامتم ی بستر نرم،، ی عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجا،، ی نگین سبز و خالص روی انگشتر دریا.. تا ک یک روز تو رسیدی روی قلبم پا گذاشتی.. قصه های آشقی رو تو وجودم جا گذاشتی.. زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیرو روشد واسه داشتن عشقت همه جونم آرزو شد.._ استاد قمیشی)
نیستــــــــی
و این ینی یه بشقاب پــــــر از غذای موردِ علاقَم
با دو تـــــــــــــا قاشــــق کنارش
ومنی ک تو هر ثانیه صــــــــــد بــــــــــار بغضمو قورت میدم
و صدات که هنــــــــوز توی سرم میپیچه
-آروم تر بخور... دل درد میگیری...
ببین! دل درد نگرفتم... اما قلب درد چرا...
لایــــــــکـ : اینم دروغ گفته بودی؟!
[حتی لوک خوش شانس هم آخرش تنهایی می رفت سمت غروب...
با اینکه لوک بود....
با اینکه خوش شانس بود....
اگه یه روز یکی بغضتو شکست اشکش نکنی گریه کنیا !!!!
جمع کن تو دهنت,
تف کن توروش !!!
پنج وارونه چه معنا دارد؟
خواهر کوچکم از من پرسید ...
من به او خندیدم!
کمی آزرده و حیرت زده گفت:روی دیوار و درختان دیدم!
باز هم خندیدم!
گفت دیروز خودم دیدم فرهاد پسر همسایه،پنج وارونه به لیلا می داد ...
آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید.
بغلش کردمو با خود گفتم:
بعدها وقتی باریدن بی وقفه ی درد،سقف کوتاه دلت را خم کرد،بی گمان می فهمی.....!!!!
نام:اسیر
نام مادر:سلطان غم
نام پدر:شمع سوخته
تاریخ تولد:I/love/you
روز تولد:روز مرگ
آدرس:خیابان رفاقت،کوچه صداقت،پلاک صداقت،طبقه بی نهایت،زنگ قیامت..
گروه خونی:سیاه خون
نمیدانم چرا این روزها دائم در خیالم، با خیاله تو عشق می کنم...
تا حدی، که یادم میرود " دوستم نداری "
من که "هرچی"داشتم به پات ریختم...
معنی این هرچیرو وقتی میفهمی که خیلی دیر شده...
هرسال پاییز که میشد عاشقانه هایم فوران میکرد......
نگاهم نکن....
پاییز امسال عاشق نیستم.........!!!!!!1
خیلی وقته تمام درهارا بازگذاشته ام.....!
نه تو میایی ؛ نه خیالت میرود....
دلم میخواست یکی رو داشتم ،بعضی وقتها ک مردم خسته م میکنن،میومد کنارمو دستاشو میگذاشت 2طرف صورتم،زل میزد تو چشمام.
میگفت:ببین... تو منو داری...!
به جهنم که او نیست..........
مگر مغول ها یک قرن تمام حمله نکردند؟؟؟؟؟....
مگر نگذشت؟؟؟؟؟.....
نبودن او هم میگذرد...........
ما نسلی هستیم که بهترین عاشقنه هایمان را نگفتیم ..... تایپ کردیم
تا خیالت به سرم میزنه گریم میگیره
آروم آروم دل تنگم داره بی تو میمیره
گل مغرور قشنگم من فراموشت نکردم
بی تو این جارو نمیخوام میرم برنمیگردم
مرا دوست داشته باش فقط به دلیل عشق..
سلامتی مسیحا با اینکه خیلی طرفشو دوست داشت به خودش اجازه نداد که دستاشو بگیره....
آره داداش سلامتی توهم که وقتی نشستی پیش عشقت یه فاصله ای رو رعایت کردی وشرم وحیا ت اجازه نداد بچسبی بهش....
از این ور و اونور شنیدم داری عروس میشی گلم
مبارکت باشه ولی آتیش گرفت این دلم
خیال می کردم با منی، عشق منی، مال منی
فکر نمی کردم یه روزی راحت ازم دل بکنی
باور نمی کردم بخواهی راستی راستی تنهام بذاری
آخه یه عمر همش بهم گفته بودی دوسم داری
گفته بودی عاشقمی به پای عشقم می شینی
من فقط عاشق اینم توی اون شدت بارون
دستامو کنم تو جیبم راه برم توی خیابون
وقـتــی دنبــآل هَوس و هرزگـی و کلکــ هستی..
وقتـی نگاهت علـآوه بر من بر تمـآمی دختـران سایه افکنده..
وقـتی دلتـــ دل نیـست ک مردانـه دل بدهد..
وقـــتی اسمــ منو توی لیستــ تلفنت اسم پسر سـیو کردی..
وقـتی سرت اونقدر شلوغه که جواب اس اول صبحـ رو ظهر میدی..
وقتــی معیـآر دوستـی ات فقط چهره و ظاهـر است..
.
.
فکـر میکُنــی لیاقت یه دونـه،
فقط یه دونــه از اس های عاشقانه مـن
رو داری؟!
از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم
خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم
من .. دلم می گیرد !.. وقتی .. می نویسم فقط برای تو .. ولی .. همه می خوانند, الا تو ...!!
یکی از قشنگترین دیالوگایی که توی تمام زندگیم تو همه فیلما دیدم و شنیدم...
+
+
+
(خسرو شکیبایی):ببین دلخوری،باش.عصبانی هستی،باش.قهری،باش.هـــــرچی میخوای باشی باش
ولی حق نداری با من حرف نزنی
فـــــــمــــــــیـــــــــدی
من نمیفهمم چرا هیچ کس نمی نویسد از مردها !؟
از چشمها و شانه ها و دست هایشان
....از آغوششان
از عطر تنشان
از صدایشان...
پررو میشوند !!!!!؟؟؟
خوب بشوند
...
مگر ما با هر دوستت دارمی تا آسمان نرفته ایم؟
مگر ما به اتکا همین دست ها
همین نگاه ها
همین آغوشها در بزنگاه های زندگی
سرپا نمانده ایم؟...
من بلد نیستم در سایه دوست داشته باشم
من میخواهم خواستنم گوش فلک را کر کند
من میخواهم
مردم بداند دوستش دارم
تا ابد
همیشه
ماندگار
دیوانه وار
....
دوستش خواهم داشت
دوستت خواهم داشت " همسرم "
ته اين راه روشن نيست منم مثله تو ميدونم
نگو بايد بريد از عشق نه مي توني نه مي تونم
بی خیال این همه قانون...بی خیال این همه ترس...بی خیال دنیا با این همه قانون گذار بی قانون...وبی خیال این همه محتسب بی حساب!
بی خیال این همه رسولان بی معجزه و معجزات بی رسول!!!
من...من عاشق آزاد کردن نوازش و سیب از قفس بی تابی و ترسم،حتی اگر به جرم خوردن سیب به زندگی تبعید شوم...
دستهایت را به من بده...به جهنم که مرا به جهنم میبرند به خاطر عشق بازی با خیال تو...
تو...ت. خود،بهشتی...